خطبه فاطمه صغری در کوفه
خطبه فاطمه صغری در کوفه اشاره به خطبهای دارد که فاطمه دختر امام حسین(ع) پس از شهادت پدرش هنگامی که در اسارت بود در کوفه ایراد کرده است. او در این خطبه مصیبتهایی که از جانب کوفیان به اهل بیت رسیده است، را یادآور شده است.
منابع و محتوا
این خطبه را نخستین بار احمد بن علی طبرسی در کتاب الاحتجاج نقل کرده است. سید ابن طاووس نیز مشابه این خطبه را در کتاب لهوف با تفاوتهایی آورده است.
محتوای خطبه عبارت است از:
- حمد و ثناء خداوند و اقرار به رسالت پیامبر(ص).
- شهادت امام حسین(ع).
- عدم یاری کوفیان و شهادت امام علی(ع).
- جایگاه و فضائل اهل بیت(ع).
- سرزنش کوفیان.
- وعده عذاب دنیوی و اُخروی به کوفیان.
متن و ترجمه خطبه
فاطمه صغری این خطبه را در زمان اسارت در کوفه ایراد کرده است. زید پسر امام کاظم(ع) از پدرانش روایت میکند فاطمه صغری پس از آنکه از کربلا وارد کوفه شد، خطبه را خواند:
خطبه فاطمه صغری(س) در کوفه
متن | ترجمه |
---|---|
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَدَدَ الرَّمْلِ والْحَصَى وزِنَةَ الْعَرْشِ إِلَى الثَّرَى. أَحْمَدُهُ، وأُؤْمِنُ بِهِ، وأَتَوَكَّلُ عَلَيْهِ، وأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، وأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ ورَسُولُهُ (ص)، وأَنَّ أولادَه ذُبِحُوا بِشَطِّ الْفُرَاتِ مِنْ غَيْرِ ذَحْلٍ ولَا تِرَاتٍ. اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَفْتَرِيَ عَلَيْكَ الْكَذِبَ وأَنْ أَقُولَ خِلافَ مَا أَنْزَلْتَ عَلَیْه مِنْ أَخْذِ الْعُهُودِ لِوَصِيِّهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الْمَسْلُوبِ حَقُّهُ، الْمَقْتُولِ مِنْ غَيْرِ ذَنْبٍ، كَمَا قُتِلَ وَلَدُهُ بِالْأَمْسِ فِي بَيْتٍ مِنْ بُيُوتِ اللَّهِ، وَ بِها مَعْشَرٌ مُسْلِمَةٌ بِأَلْسِنَتِهِمْ، تَعْساً لِرُؤوسِهِمْ، مَا دَفَعَتْ عَنْهُ ضَيْماً فِي حَيَاتِهِ ولَا عِنْدَ مَمَاتِهِ، حَتَّى قَبَضْتَهُ إِلَيْكَ مَحْمُودَ النَّقِيبَةِ، طَيِّبَ الْضَریبَة، مَعْرُوفَ الْمَنَاقِبِ، مَشْهُورَ الْمَذَاهِبِ، لَمْ تَأْخُذْهُ فِيكَ لَوْمَةُ لَائِمٍ، ولَا عَذْلِ عَاذِلٍ، هَدَيْتَهُ ـ يَا رَبِّ ـ لِلْإِسْلَامِ صَغِيراً، وحَمَدْتَ مَنَاقِبَهُ كَبِيراً، ولَمْ يَزَلْ نَاصِحاً لَكَ ولِرَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ عَلَيْهِ وآلِهِ حَتَّى قَبَضْتَهُ إِلَيْكَ، زَاهِداً فِي الدُّنْيَا غَيْرَ حَرِيصٍ عَلَيْهَا، رَاغِباً فِي الْآخِرَةِ، مُجَاهِداً لَكَ فِي سَبِيلِكَ، رَضَيْتَهُ فَاخْتَرْتَهُ، وهَدَيْتَهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ.
أما بعد : يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ! يَا أَهْلَ الْمَكْرِ والْغَدْرِ والْخُيَلَاءِ! إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ ابْتَلَانَا اللَّهُ بِكُمْ وابْتَلَاكُمْ بِنَا، فَجَعَلَ بَلَاءَنَا حَسَناً، وجَعَلَ عِلْمَهُ عِنْدَنَا، وفَهْمَهُ لَدَيْنَا؛ فَنَحْنُ عَيْبَةُ عِلْمِهِ ووِعَاءُ فَهْمِهِ وحِكْمَتِهِ وحُجَّتُهُ فِي الْأَرْضِ فی بِلَادِهِ لِعِبَادِهِ، أَكْرَمَنَا اللَّهُ بِكَرَامَتِهِ، وفَضَّلَنَا بِنَبِيِّهِ(ص) عَلَى كَثِيرٍ مِنْ خَلْقِه تَفْضِيلًا، فَكَذَّبْتُمُونَا، وكَفَّرْتُمُونَا، ورَأَيْتُمْ قِتَالَنَا حَلَالًا، وأَمْوَالَنَا نَهْباً، كَأَنَّا أَوْلَادُ تُرْكٍ أَوْ كَابُلٍ، كَمَا قَتَلْتُمْ جَدَّنَا بِالْأَمْسِ، وسُيُوفُكُمْ تَقْطُرُ مِنْ دِمَائِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِحِقْدٍ مُتَقَدِّمٍ، قَرَّتْ بِذَلِكَ عُيُونُكُمْ، وفَرِحَتْ قُلُوبُكُمْ، اجْتِرَاءً مِنْكُمْ عَلَى اللَّهِ، ومَكْراً مَكَرْتُمْ واللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ، فَلَا تَدْعُوَنَّكُمْ أَنْفُسُكُمْ إِلَى الْجَذَلِ بِمَا أَصَبْتُمْ مِنْ دِمَائِنَا، ونَالَتْ أَيْدِيكُمْ مِنْ أَمْوَالِنَا؛ فَإِنَّ مَا أَصَابَنَا مِنَ الْمَصَائِبِ الْجَلِيلَةِ والرَّزَايَا الْعَظِيمَةِ، فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ، «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ ولا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ واللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ». تَبّاً لَكُمْ، فَانْتَظِرُوا اللَّعْنَةَ والْعَذَابَ، فكَأَنْ قَدْ حَلَّتْ بِكُمْ، وتَوَاتَرَتْ مِنَ السَّمَاءِ نَقِمَاتٌ، فَيُسْحِتَكُمْ بِمَا كَسَبْتُمْ، «ويُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ»، ثُمَّ تُخَلَّدُونَ فِي الْعَذَابِ الْأَلِيمِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِمَا ظَلَمْتُمُونَا، «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ». وَيْلَكُمْ! أَ تَدْرُونَ أَيَّةَ يَدٍ طَاعَنَتْنَا مِنْكُمْ؟! أوأَيَّةَ نَفْسٍ نَزَعَتْ إِلَى قِتَالِنَا؟! أَمْ بِأَيَّةِ رِجْلٍ مَشَيْتُمْ إِلَيْنَا تَبْغُونَ مُحَارَبَتَنَا؟! فَقَسَتْ قُلُوبُكُمْ، وغَلُظَتْ أَكْبَادُكُمْ، وطُبِعَ عَلَى أَفْئِدَتِكُمْ، وخُتِمَ عَلَى سَمْعِكُمْ وبَصَرِكُمْ، وسَوَّلَ لَكُمُ الشَّيْطَانُ وأَمْلَى لَكُمْ، وجَعَلَ عَلَى بَصَرِكُمْ غِشَاوَةً، فَأَنْتُمْ لَا تَهْتَدُونَ. تَبّاً لَكُمْ، يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ! کَمْ تِرَاتٍ لِرَسُولِ اللَّهِ قِبَلَكُمْ وذُحُولٍ لَهُ لَدَيْكُمْ، ثُمَّ غَدَرْتُمْ بِأَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (ع) جَدِّي وبَنِيهِ عِتْرَةِ النَّبِيِّ الطَّیِّبین الْأَخْيَارِ؟ وافْتَخَرَ بِذَلِكَ مُفْتَخِرٌ، فَقَالَ: نَحْنُ قَتَلْنَا عَلِيّاً وبَنِي عَلِيٍّ بِسُيُوفٍ هِنْدِيَّةٍ ورِمَاحٍ وَ سَبَيْنَا نِسَاءَهُمْ سَبْيَ تُرْكٍ وَنَطَحْنَاهُمْ، فَأَيَّ نِطَاحٍ! فَقالتْ: بِفِيكَ أَيُّهَا الْقَائِلُ الْكَثْكَثُ، ولَكَ الْأَثْلَبُ، اِفْتَخَرْتَ بِقَتْلِ قَوْمٍ زَكَّاهُمُ اللَّهُ، وطَهَّرَهُمْ، وأَذْهَبَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ، فَأكْظِمْ، وأَقْعَ كَمَا قَعَى أَبُوكَ، وإِنَّمَا لِكُلِّ امْرِئٍ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ، حَسَدْتُمُونَا -وَيْلٌ لَكُمْ- عَلَى مَا فَضَّلَنَا اللَّهُ. فَمَا ذَنْبُنَا أَنْ جَاشَ دَهْراً بُحُورُنَا وَ بَحْرُكَ سَاجٍ لَا يُوَارِي الدَّعَامِصَا «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ واللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ» «و مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ». قَالَ: فَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ بِالْبُكَاءِ، وقَالُوا: حَسْبُكِ يَا ابْنَةَ الطَّيِّبِينَ، فَقَدْ أَحْرَقْتِ قُلُوبَنَا، وأَنْضَجْتِ نُحُورَنَا، وأَضْرَمْتِ أَجْوَافَنَا، فَسَكَتَتْ. | سپاس خدای را به شماره ریگها و سنگها و هموزن آنچه از روی زمین تا عرش اوست. او را ستایش میكنم و به او ایمان دارم و توكلم به اوست و شهادت میدهم كه خدا یكی است و شریكی برای او نیست و محمد (ص) بنده و پیغمبر اوست و گواهی میدهم كه فرزندان او را كنار فرات سر بریدند، بیآنكه خونی از آنان طلبكار یا خونخواهی از او داشته باشند. پروردگارا! من به تو پناه میبرم از اینكه بر تو دروغ و افترا ببندم یا برخلاف آنچه به پیغمبرت فرمودهای كه از مردم برای وصٌی خود، علی ابن ابی طالب، بیعت بگیرد، سخنی بگویم. همان علی بن ابی طالبی كه حقٌش را غصب کردند و او را بیگناه كشتند، چنانكه دیروز جماعتی كه بهزبان مسلمان و در دل كافر بودند، فرزند او را در سرزمین كربلا كشتند. هلاكت بر سران آنان باد! كه نه در زندگانی و نه وقت جان دادن، ظلمها و ستمها را از او دریغ نكردند، تا آنكه تو او را ستوده منقبت، پاكیزه طبیعت، با خوبیهای شناخته شده و برتریهای آشكار نزد خویش بردی. خداوندا! ملامت هیچ ملامتكنندهای و سرزنش هیچ سرزنشكنندهای او را از عبودیت و بندگی تو باز نداشت. تو او را در كودكی به اسلام راهنمایی كردی و چون بزرگ شد، مناقب او را ستودی. او همواره در راه تو و برای خشنودی پیغمبر تو، امت را نصیحت كرد تا آنكه او را قبض روح فرمودی. او به دنیا بیاعتنا و بیعلاقه، و به آخرت راغب و مشتاق بود و در راه تو همواره با دشمنانت مبارزه و جهاد كرد. تو از او خشنود شدی و او را برگزیدی و به راه راست هدایت نمودی.
ای اهل كوفه! ای اهل مكر و خدعه! خداوند ما را به شما مبتلا ساخت و شما را به وسیله ما امتحان و آزمایش نمود و ما را به این امتحان ستود. فهم و علم خود را به امانت، به ما سپرد. پس ماییم گنجینه علم و فهم و حكمت او و حجٌت خدا بر بندگانشان در روی زمین برای همه سرزمینها. خداوند ما را به كرامت خود بزرگ داشت و به سبب محمد(ص) بر بسیاری از مردم خود برتری داد. شما ما را تكذیب و تكفیر نمودید و ریختن خون ما را مباح و جنگیدن با ما را حلال و غارت اموال ما را جایز دانستید؛ گویا ما از اسیران تركستان و کابل بودیم! چنانكه دیروز جد ما را كشتید و هنوز خون ما در اثر كینههای دیرین شما، از شمشیرهایتان میچكد و از بهتانی كه به خدا بستید و خدعه و مكری كه نمودید، چشمهای شما روشن و دلهای شما خوشحال و فرحناك است؛ ولی خداوند بهترینِ مكركنندگان و انتقامگیران است. اكنون شما از ریختن خون و چپاول و غارت اموال ما خشنود نباشید؛ زیرا این مصائب، پیش از این در كتاب خدا نوشته شده [و خدا بر آن آگاه بود] و این بر خداوند سهل و آسان است. «تا بر آنچه از دستتان رفته است تأسف نخورید و به آن سودی كه برایتان حاصل میشود، خوشحال نباشید؛ زیرا خداوند، حیلهگران و گردنكشان را دوست نمیدارد». ای اهل كوفه! هلاكت بر شما باد! و اکنون منتظر باشید كه خیلی زود لعنت و عذاب خدا، پی در پی از آسمان بر شما وارد خواهد شد و شما را به كیفر كردارهای خود، معذّب خواهد نمود و بعضی از شما را به دست بعضی دیگر مبتلا خواهد كرد و از شما انتقام خواهد كشید. آنگاه روز قیامت، به جزای این ظلمها كه در حق ما نمودید، در آتش دردناك دوزخ جاویدان خواهید بود. الا لعنة الله علی القوم الظالمین. وای بر شما ای اهل كوفه! آیا میدانید با كدام دست، ما را نشان تیر و شمشیر ساختید؟ و با كدام نفس به جنگ ما پرداختید؟ و با كدام پا به قتل ما آمدید؟ به خدا قسم قلبهای شما را قساوت گرفته و جگرهای شما سخت و خشن شده و دلهای شما از علم و دانش بیبهره گشته و چشم و گوش شما از كار افتاده است. ای اهل كوفه! هلاكت بر شما باد! آیا میدانید كدام خون از رسول خدا(ص) به گردن شماست و به سبب آن دشمنیهایی كه با برادرش علی بن ابی طالب(ع) و فرزندان و عترت او كردید و بعضی از شما به این جنایتها افتخار مینمایید و میگویید: «ما علی و فرزندان علی(ع) را با شمشیرهای هندی و نیزهها كشتیم و اهل بیتش را مانند اسیران ترك اسیر كردیم». سنگ و خاك بر دهان تو، ای كسی كه افتخار میكنی به كشتن مردمانی كه خداوند آنان را از هر پلیدی پاك و پاكیزه گردانید! ای شخص ناپاك! خشم خود را بخور و بر جای خود بنشین؛ چنانكه پدرت نشست. همانا برای شخص، [پاداش] همان چیزی است كه به جای آورده و از پیش فرستاده است. وای بر شما! آیا به ما حسد میبرید به چیزی كه خداوند ما را به آن برتر داشته است؟ «ما چه گناهی داریم اگر روزگار دریای [آرامشِ] ما را به خروش آورده [و نا آرام و طوفانی كرده] است، در حالی كه دریای [اقبال و بخت] تو آرام است؛ آنگونه كه كرمهایش را پنهان نمیكند». «این فضل خداوند است و او صاحب فضل بزرگی است و به هر كه بخواهد عطا خواهد نمود و كسی را كه خدا از نور خود بیبهره كند، در ظلمت و تاریكی فرو خواهد برد و كسی را كه خدا از نور خود بیبهره كند، در ظلمت و تاریكی فرو خواهد رفت...» چون خطابه فاطمه به اینجا رسید، مردم با صدای بلند گریستند و گفتند: ای دختر پاكان و پاكیزگان! دلها و سینههای ما را آتش زدی و جگرهای ما را به آتش حزن و اندوه، سوزاندی؛ دیگر بس كن. پس فاطمه سلام الله علیها ساكت شد. |
جستارهای وابسته
- خطبه امام سجاد در شام
- خطبه حضرت زینب در شام
- خطبه حضرت زینب در کوفه
- خطبه امام سجاد (ع) در کوفه
پانویس
منابع
- سید ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطّفوف، ترجمه عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، چاپ هشتم، ۱۳۷۹ش.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، نشر اسوه، چاپ دوم، ۱۴۱۶ق.